ای دلِ دیوانه! دلِ من … لبریزِ بهانه؛ دلِ من…
در خلوتِ خانه دلِ من؛ از تنهایی گریه مکن…
از تنهایی گریه مکن… از تنهایی گریه مکن…
از تیرگیِ زندگی ام؛ چون سرشار از خستگیم
از عادتِ دلبستگیم؛ از تنهایی، گریه مکن…
از تنهایی گریه مکن… از تنهایی گریه مکن…
می آید آن رفته ی من؛ با آغوشی همچو وطن!
حرف از سرگردانی نزن… از تنهایی، گریه مکن…
از تنهایی گریه مکن… از تنهایی گریه مکن…
باید دلگیرم نکنی ؛ از دنیا سیرم نکنی●
چون گریه زنجیرِ غم است؛ بنده ی زنجیرم نکنی
دریا بودم؛ واحه شدم… بی تو، چون بیراهه شدم!
سایه ی من؛ تصویرِ تو شد… چون قلبم، درگیرِ تو شد
می جوشد آن چشمه ی مهتاب؛ در خلوتِ خود، ای دلِ بی تاب
آرام باش؛ آهسته بخواب… از تنهایی، گریه مکن…
از تنهایی گریه مکن… از تنهایی گریه مکن…
همه رفتند کسی دور و برم نیست
چنین بیکس شدن در باورم نیست
نگار من رفتی تو از کنار من
وای از من و این دل بیقرار من
رحمی کن ای خدا به روزگار من
دل ناگرونم که ز یادت برم
نمیره این غصه دیگه از سرم
یادم بمون ای مهربون
یه وقت نشی نامهربون
همه رفتند کسی با ما نموندش
کسی خط دل ما را نخوندش
همه رفتند ولی این دل مارا
همون که فکر نمیکردیم سوزوندش
شبا که تنها توی راهی
محو نگاه اون ستاره هائی
یادت باشه که یارت
یه گوشه ای نشسته تو تنهائی
حرفات همش حرف از دوستت دارم بود
چشات میگفت دلت گرفتارم بود
چشات میگفت دلت گرفتارم بود
یادم بمون یه وقت نرم ز یادت
یادت باشه یادت باشه
کی بود که هی عشقو نشون میدادت
شبا که تنها توی راهی
محو نگاه اون ستاره هائی
یادت باشه که یارت
یه گوشه ای نشسته تو تنهائی
دل ناگرونم که ز یادت برم
نمیره این غصه دیگه از سرم
یادم بمون ای مهربون
یه وقت نشی نامهربون
جمعه عزیز سلام
روزهایی زیادی شده که حتی یک سلام یا حتی جواب سلام از ستاره نداشتم
تو هم که فقط شنونده ای و جوابی نمیدهی
با این حال یک سوال از تو دارم
خودت که دلگیری آسمانت هم که امروز از صبح دارد میبارد
من هم که درگیر دوری از ستاره
خب حالا خودت بگو آیا این انصاف است!!؟
یتیم گیر آورده ای جمعه جان!!؟
درباره این سایت